بدری با بیان این که در زندگی مشکلات بسیاری داشته و عبور از این مشکلات را لطف خداوند متعال می داند افزود: «یکی از بدترین لحظات زندگی ما برمیگردد به زمانی که حدودا 12 سال از زندگی مشترک ما میگذشت و به یکباره همسرم مبتلا شد به تب بسیار شدید؛ هپاتیت، التهاب معده و همین سرآغاز بدترین روزهای زندگی ما شد.»
دوران اسارات در زندان بعثیها را می توان یکی از سخت ترین روزهای رزمندگانی دانست که برای دفاع از خاکشان رفتند. اسارت در زندانهای رژیم بعث علاوه بر تمام شکنجه های جسمی عملیات روانی هم در کنارش داشت که باعث می شد تا سختیهای اسارات دوچندان شود. یکی از شگردهای شکنجه گران بعثی تزریق واکسنی موسوم به واکسن ضد عاشورا بوده که برای منع اسرا از عزاداری برای امام حسین(ع) مورد استفاده قرار می گرفته است.
در نشست صمیمانه ای که با همسر آزاده سرافزار آقای عباس شمس اله زاده داشتیم کمی بیشتر در این مورد و همچنین مشکلات ناشی چنین واکسنی که همسر ایشان نیز با آن دست و پنجه نرم می کند صحبت کردیم.
از او در باره این واکسن می پرسیم و او پاسخ می گوید: «بعثی ها در شب های محرم به خصوص عاشورا و تاسوعا این واکسن را به اسرا تزریق میکردند تا دست هایشان ورم کند و نتوانند برای امام حسین(ع) سینه بزنند.»
همسر آزاده عباس شمس اله زاده در گفت و گو با خبرنگار پایگاه بصیرت گفت: «از آنجایی که جریانات انقلاب برایم خیلی ارزش مند و مهم بود تمام اخبار جنگ و اسرا را با جزئیات رصد میکردم و برای آزادی اسرا بسیار دعا میکردم. از طرفی هم برایم خیلی جالب بود بدانم اسرا وقتی برمیگردند، چه می کنند و چطور به زندگی عادی بعد از این همه عذاب و سختی برمی گردند.»
بدری در پاسخ به این سوال که چگونه با همسرشان آشنا شدند و زندگی آنها چگونه آغاز شد هم این گونه پاسخ میدهد: «همسرم از داماد خاله من که از همکاران همسرم بود برای ازدواجش سراغ فردی مطمئن را می گیرد و از آنجا که همه در اقوام با روحیات من کاملا آشنا بودند من را به وی معرفی کردند و همین سرآغاز زندگی جدیدی برایم شد.»
او در ادامه نوع مواجهه خود با چنین درخواستی را این گونه شرح می دهد: «من بدون هیچ گونه تردیدی پذیرفتم چرا که به خوبی میدانستم این بزرگواران برای دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی چه زحماتی را با چه وسعتی کشیده اند.»
بدری با بیان این که در زندگی مشکلات بسیاری داشته و عبور از این مشکلات را لطف خداوند متعال می داند افزود: «یکی از بدترین لحظات زندگی ما برمیگردد به زمانی که حدودا 12 سال از زندگی مشترک ما میگذشت و به یکباره همسرم مبتلا شد به تب بسیار شدید؛ هپاتیت، التهاب معده و همین سرآغاز بدترین روزهای زندگی ما شد.»
او در توضیح علت چنین بیماری هایی که به یک باره به سوی همسرش روان می شود چنین ادامه می دهد: «پس از ماهها آزمایش و درمانهای مختلف، پزشکان دریافتند که اینها همه عوارض تزریق واکسن ضد عاشورا، که بین اسرا به این نام معروف بود، می باشد. بعثی ها در شب های محرم به خصوص عاشورا و تاسوعا این واکسن را به اسرا تزریق میکردند تا دست هایشان ورم کند و نتوانند برای امام حسین(ع) سینه بزنند.»
او می گوید: «تعدادی از آزادهها بر اثر تزریق همین واکسن پس از آزادیشان به شهادت رسیدند. اما خوشبختانه با تلاش های پزشکان عزیز کشورمان همسرم بار دیگر سلامتی خود را به دست آورد.»
او بار دیگر به مشکلات موجود در زندگی آزادههای سرفراز کشورمان اشاره کرده و این گونه ادامه میدهد: «خیلی ها فکر میکنند که آزاده ها پس از آزادیشان زندگی عادی دارند اما اینگونه نیست هنوز هم پس از ده ها سال از آزادی همسرم میگذرد اما بسیاری از شب ها با دلهره و عذاب و با قرصهای آرام بخش به بستر می رود.»
خانم بدری همسر آزاده عباس شمس اله زاده در پایان گفت و گوی خود از خدا می خواهد که از او راضی باشد. این بخش پایانی گفتگوی ما با شیرزنی است که زندگی اش را با یک آزاده شروع کرده و حالا هم همچون همیشه در کنار اوست: «امیدوارم خداوند از من راضی باشد چرا که من رضای خداوند برایم از همه چیز مهمتر است و انشاءالله دعای خیر مردم پشتیبان آزاده ها و تمامی افرادی باشد که برای این مرز و بوم از جان خود گذشته اند.»